رادينرادين، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

رادين نفس من

تولد خاله آدا

                                                                           خاله آداي عزيزم تولدت مبارك                                 ...
10 مهر 1391

مادر اي والاترين

مادر تو كتاب هميشه گشوده ايثاري، تو در مزرعه زندگيمان بذر سپيده و مهر ميكاري. تو چون آسمان زلالي و چون باران بخشنده. مادر قامت تو قيامت عشق است. اي سرافراز ترين سرو سايه گستر زندگيم. در وصف تو كلمات عقيمند و واژگان محدود. اي خوبترين و اي رئوف ترين سرچشمه مهربانيها، اي ساكن كوي مهتاب، نام بلندت جاودان، و كتاب وجودت به شيرازه امن و امان خداوندي استوار و تلاش بي شائبه ات در بارگاه الهي پذيرفته باد. مامان جونم با تمام توانم، باتمام نفسم و با تمام جانم فقط ميگويم دوستت دارم اي بهترينم ! هميشه باش با همه وجودم به تو محتاجم.       ...
10 مهر 1391

و دوباره آب بازي در دستشوئي

       ديشب ديگه وقت خوابت بود. بهت گفتم رادين جان مامان پاشو برو جيش كن بيا تا ديگه بخوابيم. بر خلاف هميشه خيلي راحت و فوري بلند شدي و به سمت دستشوئي رفتي. گفتم خدارو شكر امشب بي دردسر رفت. در همين لحظه تلفن زنگ زد و خاله مهري (خاله من) بود و من داشتم صحبت ميكردم كه يهو بابا گفت داره آب بازي ميكنه. اومدم به سمت دستشوئي. در نيمه باز بود. ديدم نشستي كنار توالت و شلنگ آب هم با فشار زياد دستته. تا منو ديدي با خوشحالي و شيطنت شلنگ رو به سمت من گرفتي. كه انقدر فشار اب زياد بود كه همش ميريخت تو خونه. فقط فوري درو بستم. و تو اون تو حسابي كيف ميكردي و جيغ ميزدي و ميخنديدي. از خنده هات خوشم ميومد ولي آخه هم...
10 مهر 1391

اين روزهاي تو

گل قشنگ من امروز مي خواهم كمي از كارهاي قشنگ اين روزهات برات بنويسم تا يادمون نره شيريني اين لحظه ها. - كلماتي كه شكسته پسته ميگي: نميشورم (با فتحه و): نميشنوم ميشوري: ميشنوي؟ نشوريدم: نشنيدم هيما: (با فتحه ه) هواپيما غلاغ: كلاغ (اين خيلي بامزه است) وايس ميشم: وايميستم يعني مي ايستم مامان اينجا وايس شو: مامان وايستا اينجا   - اين روزها خيلي لوس و گريه اي شدي. ميدونم كه كمي مال سنت هست. ولي گاهي بيش از حد لوس ميشي. و بيخودي و به هر دليل الكي گريه ميكني. سعي ميكنم اگه دليل خاصي براي گريه هات باشه برطرفش كنم. ولي گاهي كه الكي گريه ميكني سعي ميكنم بي تفاوت باشم يا حواستو پرت كنم تا يادت بره. كه البته...
10 مهر 1391

زمين خوردن

ديروز كه از سر كار بر ميگشتيم خونه تو كوچه خوردي زمين. اليته داشتيم با هم يواش يواش ميرفتيم. ولي يهو دستتو از تو دستم كشيدي و شروع كردي به دويدن. قربونت برم كه داشتي با ذوق ميدويدي يهو خوردي زمين رو زانوت زخم شد. البته فقط خراشيده شد. خونم نيومد. ولي ديگه ناز داره اين پسر من. گريه كردي و رسيديم خونه. همش ميگفتي آخه مامان خيلي دردم اومد!! آخ قربونت برم من كه دردت اومد عزيز دلم. دردت به جونم مامان. شستمش و بتادين زدم و بعد هم پماد ولي براي هر كدوم كلي گريه كردي و كولي بازي دراوردي. بعد هم به هر بهانه اي باز هم براش گريه ميكردي. گفتم بيا بريم بازي كنيم. كمي بازي ميكردي و ولي باز يادت ميومد. واي خداي من فكر نميكردم انقدر لوس باشي ما...
10 مهر 1391

و داستان دستشويي رفتن!

عزيز دلم بايد بگم كه پسر بسيار خوبي بودي و هستي. يعني تقريبا تو هيچ كاري منو خيلي اذيت نكردي. بچه آروم و بي دردسري هستي گل قشنگم. تنها كاريت كه منو اذيت كرد دستشويي رفتنت بود. شايد خوبه كمي ازش بنويسم. از دايپر گرفتنت خيلي سخت بود. البته نه از نظر شما از نظر من. ! همكاريت خوب بود ولي شما هنوز خوب معني كثيف و تميزي رو نمي دونستي و نجاست رو هم كه نمي شناسي. ولي عاشق آب بازي هستي. خوب طبيعي است كه در اين مورد وقتي ميري تو دستشويي دوست داري كه آب بازي كني و آب رو مي پاشي به در و ديوار و همش هم دلت ميخواد كه منو خيس كني. البته خيلي وقته از اين ميگذره ولي هنوز هم گاهي خيلي دوست داري اين كارها رو انجام بدي.  - آب رو تا آخر باز مي...
10 مهر 1391

نفسه من كيه؟

عشق من كيه؟ - بابا نفس من كيه؟ - بابا همه كس من كيه؟ -بابا پسر من كيه؟ بابا نه عزيزم آخه همه كس من تويي. من عاشقتم. نه نه عشقت باباست. چي بگم؟!!!! (حالا ديروز خاله راز داشت اينارو ازت ميپرسيد به اونم ميگفتي بابا!! خاله راز: نفس من كيه؟ - بابام خاله راز هم ميگفت حالا من باباتو دوست دارم ولي نه ديگه انقدر كه نفسم باشه.                                                  &nbs...
10 مهر 1391