رادينرادين، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

رادين نفس من

عکسهای تولد پنج سالگی دلبندم

عکسهای قشنگ زیاد داری عزیز دلم. اما هر کدام معذوریتی برای اینجا داشت. سعی کردم چند تا انتخاب کنم و اینجا بگذارم تا خاله های مهربون اینجا هم ببینند و یادگاری هم باشه برای تو زیبای الهی مامان. اول تزئینات را میگذارم: اینها اولین لباسهایی هست که تنت کردیم و از بیمارستان اومدیم خونه. من یادگاری نگهشون داشتم و حالا هم تزئینی زیبا بر روی دیوار بود و خودم واقعا دوستش داشتم و البته مورد توجه همه هم قرار گرفت. این هم ریسه تولدت مبارک پشت سرت بود. که البته تو کوچولوی فهیم مامان اعتراض کردی که مگه ما فارسی نیستیم چرا انگلیسی نوشتی ولی دیگه وقتی گفتی که همه چیز درست شده بود و دیگه واقعا نتونستم عوضش کنم. ببخشید این هم ریسه شکل حی...
5 بهمن 1392

چهار سالگیت مبارک نازنینم

  بهترین بهانه زندگی من 4 ساله شد.         کوچولوی نازنین من تولدت مبارک. قشنگترین و بهترین روز عمرم 18 آذر هر سال برام تداعی میشه. از صبح حالم خوبه و یک حس خوب با یک انرژی مضاعف که این روزها در وجودم بعید بود رو حس میکنم. و همه از وجود و حضور تو نازنین زیبا است. رادین عزیزم تا بینهایت دوستت دارم. و همیشه بهترینها را برایت از خدای بزرگ خواهانم.   ...
24 دی 1392

دلنوشته های من برای سالروز تولدت

رادین من، فرزندم روزی آمدی با نگاهی شیرین، و گرمایی دلپذیر، آمدی و رنگی تازه به زندگیم بخشیدی. نازنینم در وجود ظریف و کوچک تو به غایت نشانه هایی از عظمت پروردگار را یافتم و خداوند را با تمام وجود سپاس میگویم بر داشتن این موجود زیبا. در هجدهم آذر سال 1387 ساعت 10:08 خداوند تو را به من هدیه کرد و من مادر شدم. و اینک نگران آنم که نکند لایق این هدیه ناب الهی نباشم. وقتی با نگاه زیبا و آرامت و با صدای نفسهای گرمت آرامشی ابدی را به من هدیه میکنی، وقتی دستانت را در دستانم میچرخانی و گرمای وجود خدا را در آن حس میکنم، نگرانم که مبادا نتوانم این آرامش را در زندگی برایت فراهم کنم و به درستی حق سپاس خدا را به...
24 دی 1392

تولدت مبارک نفسم

هجده آذر سالروز تولد تو فرشته آسمانی من بود. همون روز علی رغم اینکه خیلی کار داشتم خیلی سعی کردم چند خطی برایت بنویسم اما هر کار کردم باز نشد که نشد. امروز هم از صبح تلاش کردم تا الان بالاخره تونستم بازش کنم و بنویسم. اول اینکه هنوز باورم نشده که پسرم پنج ساله شد و پا به ششمین سال زندگیش گذاشت. خوشحالم که هر روز شاهد رشد و سلامت تو عروسک زیبا و فهیمم هستم و همین طور که رشد جسمانی تو را میبینم رشد عقلی و بزرگ شدنهای کاملا مشهودت را نیز نظاره گرم. و صد البته به همان اندازه شیطنت ها و حاظر جوابیها و کارهای قشنگ و بامزه هم زیاد و زیاد تر شده. دوستت دارم به اندازه همه دنیا و با تمام وجودم ده روز تمام را نشستم و تم مورد علاقه امسالت را ...
24 دی 1392

تولد رادین

امسال پسرکم تم رنگین کمان انتخاب کرد و من هم کم کم داشتم براش درست میکردم که بزرگ نازنینم از بین ما رفت و دیگه همه چی فراموش ما بزرگترها شد. نه دلی بود و نه زمان مناسب این کار. اما دل پسرک من که خیلی کوچیک تر از این حرفها بود که بتونه غم به این بزرگی توش خونه کنه. براش سخت گذشت ، بد گذشت اما شیرینی رویای تولد رنگین کمانی پررنگ تر بود. فراموش نکرد . کوتاه اومد و زمان دقیقش رو از خاطر برد ولی همچنان منتظر این روز و کیک رنگین کمانی بود. به همه هم یادآوری میکرد که امسال تم تولدش رنگین کمانه. بعد از مراسم چهلم یک روز عصر خاله آدا، راضی و مرضی و عمو نیما و کامران با کیک و شمع روشن و کادوهای گنده من و رادین عزیزم را سورپرایز کرد...
24 دی 1392
1