رادينرادين، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

رادين نفس من

چهار سالگیت مبارک نازنینم

1392/10/24 17:07
نویسنده : مامان ازه
1,128 بازدید
اشتراک گذاری

 

بهترین بهانه زندگی من 4 ساله شد.

 

 

 

 

کوچولوی نازنین من تولدت مبارک.

قشنگترین و بهترین روز عمرم 18 آذر هر سال برام تداعی میشه. از صبح حالم خوبه و یک حس خوب با یک انرژی مضاعف که این روزها در وجودم بعید بود رو حس میکنم. و همه از وجود و حضور تو نازنین زیبا است.

رادین عزیزم تا بینهایت دوستت دارم. و همیشه بهترینها را برایت از خدای بزرگ خواهانم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

راحیل
18 آذر 91 12:57
سلام خاله فدات بشه .رادین ، زیبا ترین واژه بعد از پدر و مادر که در قلبم حک شده است.امیدوارم خداوند عمر پر برکت و با عزت به او بدهد
الیسا
18 آذر 91 14:55
چه جالب ... چه حسن تصادفی ... تولد رادین در ذهنم ماندگار شد به 2 دلیل : 1. تولد شوهر خواهرم هم در این روز است . 2. رویش اولین دندان محمدصادق ... و اما رادین جان تولدت را هزار بار تبریک می گم ... آرزوم شاید تکراری باشه ولی عمیق و صمیمی است : سلامت باشی ... شاد و تندرست و همیشه موفق . آوا بسی خوشحالم که امروز بهتری باور کن زندگی همین بهانه هاست .. هر چند کوچک باشند ... امروز را فقط بخند ....بخاطر رادین ... به خاطر همه مادری ات ... برای این روز قشنگ ... برای هدیه بی نظیر خدا برایت ... بر شما هم سالروز مادری ات مبارک .. روزهات همیشه رادینی ... ببوس پسر گلت را .... عمرش به بلندای نوح ... لبانش خندان .
نسیم -مامان آرتین
19 آذر 91 10:06
عزیزمن گل من تولدت مبارک شیرین من نانازم تولدت مبارک
رادین کوچولو جیگر خاله تولدت مبارک ایشالا120ساله بشی واون موقع تولدتو تبریک بگیم
ا


ممنون خاله جون از لطف شما. خوشحالم اینجا خاله های به این مهربونی دارم.
اگه تولد میگرفتم حتما آرتینی عزیز رو هم دعوت میکردم.
مامان مبینا
19 آذر 91 11:34
وای اینجا چه خبره....تولدت مبارک رادین عزیزم،ایشالا 120 ساله بشی
مامان سونیا
19 آذر 91 12:40
``````` * ` ` * ` ` * '```````` 0 ` ` 0 ` ` 0 ```````` ||___||___|| ```` * ` {,,,,,,,,,,,,,,,,,,,} ` * ```` 0 ` {/\/\/\/\/\/\/\/\} ` 0 '```_||_{_______”_____}_||_ ```{/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\} ```{,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,} ```{/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\} ```{_____________”________}
مامان خورشيد
19 آذر 91 13:40
واي عزيزم مباركه و الهي ساليان سال اين روز رو به شادي جشن بگيريد و ياد و خاطره زيباي بزرگ عزيز در اين روز همراهتون باشه. رادين قشنگم هر لحظه بودنت مبارك و الهي حضور شور و شادي به زندگيتون بپاشه.
مامان رامی
20 آذر 91 10:12
تولدت مبارک
تقریبا همه بلاگتو بالا و پایین کردمو و خوندم
خوشحال میشم به رامی منم سر بزنی
لینکتون میکنم در گوگل ریدر


مامان امیر مهدی (سوده)
20 آذر 91 15:36
تولدت مبارک گل پسر انشاالله هزار ساله بشی و زندگی پربار و سرشار از شادی و سلامتی داشته باشی نازنینم .برای مامان گلت هم ارزوی شادی و سلامتی میکنم.


ممنونم سوده جان. شما هم همیشه سلامت باشید.
مامان سلما
21 آذر 91 0:59
سلام رادین عزیزم تولدت مبارک گلم ببخشید که دیر شد سلما و مادر جونش شدیدا مریض بودن جوری که نزدیک بود سلما بستری بشه از تهران هم مهمون داشتیم ما این چند روزه خونه مادر جون سلما بودیم امروز به محض اینکه اومدم خونه سریع اومدم تا بهت تبربک بگم 120 ساله بشی بزرگ مرد کوچک خیلی دوست دارم


مرسی مامان سلمای مهربون.
سلمای گلم چی شده؟ چشمش می زنیم این عسلی رو ما. براش حتما اسفند دود کن. امیدوارم که حالا خوب باشه.
مریم مامان سلما
23 آذر 91 11:58
سلام آوای نازنینم دلم خیلی برای رادین عزیزم تنگ شده و همین طور برای نوشته های قشنگ خودت


ممنونم مریم جونم.
به زودی عکسهای رادین را میگذارم. و برایش مینویسم.
مامان امیر مهدی (سوده)
24 آذر 91 3:49
سلام نظرتونو خوندم اما باید به حضورتون عرض کنم که با اینکه نمیدونم پرستارها با شما چه کردند که چنین القاب زشتی رو به اونها نسبت دادید !اون زمانی که شما در خانه هایتان و در کنار فرزنذد و همسرتان مشغول استراحت هستسد این من و امثال من هستیم که فرزند کوچک و از جان شیرین ترمان رو رها میکنیم و در ای سی یو و یا بخش های متفاوت مشغول کار میشیم من از شما میپرسم ایا فقط چند ساعت به پای بیماری شب بیدار بوده اید تا ببینید چه حسی داره؟شاید یک با یا دو بار مطمینا نه 8 تا شیفت شب در ماه!شما که فقط از پرستار عقده و حقارت و ...را در دید خودتان دارید هیچ میدونید من بارها و بارها بچه زیر دو سال و تب دار رو رها کردم و رفتم شب بیمارستان تا از بچه های مادران دیگه پرستاری کنم !؟ایا ما چون پرستاریم حق خندیدن و یا مثل مردم عادی زندگی کردن رو نداریم؟واقعابرایتان متاسفم ...درک میکنم که پدرتان رو از دست دادید من هم پدرم رو در 9 سالگی از دست دادم ولی بیایید کمی واقع بین باشید دوست گرامی شما کارهایی رو که در پشت درهای بسته ای سی یو و یا سی سی یو برای بیمارتان انجام میشه را نمیبینید حالا که به وبلاگ پرستاری من سر زده اید پس لطف کنید و پست های دیگه اش را هم بخونید چون من ان پست ها رو برای افرادی با دید و نگرش شما نوشته ام که نمیدونم باید برای خودمان متاسف باشم یا برای جامعه مان...بیایید فقط یک شب خودتان را جای مادری بگذارید که بچه کوچک 7 و 8 ماهه اش را که تبدار است رها کرد تا به بالین بیماران برود و یا مادری که باید فرزتد 6 ماهه اش را از 6 ماهگی روانه مهدکودک کنه و یا خانه اطرافیان برای شغلی که دارد کمی عادلانه قضاوت کنید قبل از اینکه دل کسی را میشکنید....


خانم پرستار عزیز من در تمام نوشته ام برای شما نوشتم که اینهایی که من میگویم شامل همه نیست. و نیز گفتم که قصد جسارت یا توهین ندارم فقط دارم با شما به عنوان پرستار دردودل کردم.
در ضمن این فقط پرستارها نیستند که بچه هایشان را در چنین وضعیاتی می گذارند و می روند همه ما که کارمندیم حالا در هر جایی چنین وضعیاتی رو دارم. و هر کسی کار خودش را انجام میدهد حالا هر کاری قرار نیست که سر مراجعینمان از هر نوع و در هر کجا هستیم خالی کنیم.
ولی شاید دلیل حساسیت کار پرستاری در این است که با کسانی روبروست که از نظر روحی خوب نیستند. چه مریض چه همراه احتیاج به دلداری و همراهی دارد. و این در حرفه پرستاری بسیار ملموس تر از کارهای دیگر است. و قطعا در واحدهای روانشناسی که پاس میکند اینها را دانسته. و در ضمن هر کسی شغلش را آگاهانه انتخاب میکند اگر روحیه پرستاری و توانایی همراهی ندارد نباید پرستار شود چون لازمه پرستاری این وظایف و این روحیه است. حرف من این است.
مامان خورشيد
26 آذر 91 15:43
عزيزم ممنون كه با حالت بازم بهم سر مي زني. آرزو مي كنم بهتر شده باشي و اگه برف آرومت مي كنه و روحيه ات بهتر ميشه دعا ميكنم همينطور روزها وروزها بباره. شب يلدا برفي باشه و با آرامش اون شب رو بگذروني.


مرسی مامان خورشید عزیز.
این روزها کوچکترین نشانه ها آرامم میکنه. و کوچکترین نگاهها دلگیرم. حال بدی دارم این روزها. خوشیها زودگذر و غمها بی پایان.
مریم مامان سلما
27 آذر 91 11:01
آوای عزیزم امید وارم روزی برسه که غمهات کمتر از یک لحظه و خوشیهات تمومی نداشته باشه رادین عزیزم واز طرف من ببوس
مریم مامان سلما
27 آذر 91 12:44
برای سلما عکس جدید گذاشتم حوصله داشتی بیا ببین
nasim
28 آذر 91 23:47
الهی عزیزم. ایشالا تولد ۱۰۰ سالگیش رو جشن بگیره.