تولد پنج سالگی هدیه الهی من
عزیز دلم منو ببخش که خیلی وقته حال و حوصله نوشتن ندارم
امروز به خودم اومدم که تولدت نزدیکه و من هنوز از تولد پارسال اینجا برات کم عکس گذاشتم .
پسر زیبای من تم امسالت جیوانات جنگل بود و من علی رغم تلاشم نتوننستم اونجوری که دلم میخواست این تم را درست کنم. کامپیوترم مشکل داشت و دانش فتوشاپی من هم کم بود، خلاصه این از آب درومد که اون چیزی که میخواستم نبود. ولی به هر حال به تو دردانه ام و مهمانها خوش گذشت. و همین برام کافی بود.
خودت خواستی که امسال فقط بچه ها باشن ولی من بهت گفتم مامان شما هنوز انقدر بزرگ نشدین که من بتونم همه رو کنترل کنم. بنابراین برای اینکه بچه ها باشن مجبور شدیم مهمونی عصرانه بگیریم که مامانها و بچه ها بودند و شب هم بابا بود و شوهر خاله ها. که اونم خیلی خوب بود. کلی هم هدیه های قشنگ داشتی که خیلی خوشحالت کردند.
هدیه خاله آدای عزیز
هدیه خاله راضی جون
و این هدیه خاله مرضی ریزه
هدیه عمه فاطمه که اسباب بازی مورد علاقه ات بود و از قبل سفارش داده بودی
البته هدیه های زیادی داشتی که همه خیلی خوب بودند و همه تو فیلم هست ولی ازشون عکس نداریم
اینم که پیشبند بچگیتو بستی
اینم که کیک تولد