کلاس زبان
بعد از اینکه به دلیل کمر درد و خستگی روحی که داشتم دوباره استعفا دادم و موندیم خونه خوب طبیعتا تو کوچولوی نازنینم هم تو خونه بودی ولی دلم میخواست که تو از دوستات دور نمونی و بتونی درفضایی غیر از خونه با افرادی دیگر در ارتباط باشی. با بررسی انتخابهای متفاوت تصمیم گرفتیم که به کلاس زبان بری. و حالا دو هفته است که میری کلاس زبان. البته این کلاس تقریبا شبیه به مهد هست و از صبح ساعت 9 تا 1 بعد از ظهر هست. و کلیه موارد آموزشی همراه بازی و تفریح و تقریبا کارهای روزمره انجام میشه و باید بگم که خیلی علاقه نشون میدی.
از اینکه صبحها با ذوق و علاقه بیدار میشی و با خوشحالی میری خیلی خوشحالم. و باید بگم پیشرفت خوبی هم داری. با اینکه تازه شروع کردی ولی خیلی چیزا یاد گرفتی و من این رو هم به دلیل عملکرد خوب موسسه و هم به دلیل علاقه خودت میدانم.
علی رغم مهد که اصلا کارهاتو برای من بازگو نمیکردی و ارائه نمیدادی اینجا خیلی خوب همه چی رو تعریف میکنی و با علاقه و پیشنهاد خودت برام میگی که چی یاد گرفتی. اعضای بدن هم به شکل یه شعر میخونی که باز خودت خواستی برام بخونی . تازه وقتی من باهات تکرار کردم از تلفظ من ایراد هم گرفتی.
- رفتیم دستشویی میخوام دستتو بشورم میگی مامان handamo با water میشوری؟
- عصر منتظریم بابا بیاد میگی چرا father نمیاد.
- داری با باباجون بازی میکنی. بابا جون سربه سرت میگذاره یهو میگی باباجون come on کن دیگه
- تو تبلیغ آب معدنی که به زبان انگلیسی هست کلمه water را متوجه شدی و میگی مامان این چرا انگلیسی میگه آب. میگه water .
البته باید بگم موقع عادی اصلا این کلمات انگلیسی رو به کار نمیبری. وقتی میخواهی شوخی کنی کاملا با چشمای شیطون و به عمد با شیطنت خاصی این کارو میکنی که خیلی خیلی قشنگه.
عاشقتم عزیزم و این برای من یک پیشرفت بزرگه که میبینم اینجوری داری سریع یاد میگیری. و باید بگم از این بابت خیلی خوشحالم و خدا رو سپاس میگم که یک پسر باهوش و سالم و زیبا به من داده.
خیلی دوست دارم و امیدوارم بهترین و بیشترین پیشرفتها را در آموزش در تو ببینم و در جایگاهای عالی ببینمت. گل قشنگ مامان.