زمين خوردن
ديروز كه از سر كار بر ميگشتيم خونه تو كوچه خوردي زمين. اليته داشتيم با هم يواش يواش ميرفتيم. ولي يهو دستتو از تو دستم كشيدي و شروع كردي به دويدن. قربونت برم كه داشتي با ذوق ميدويدي يهو خوردي زمين رو زانوت زخم شد. البته فقط خراشيده شد. خونم نيومد. ولي ديگه ناز داره اين پسر من. گريه كردي و رسيديم خونه. همش ميگفتي آخه مامان خيلي دردم اومد!! آخ قربونت برم من كه دردت اومد عزيز دلم. دردت به جونم مامان. شستمش و بتادين زدم و بعد هم پماد ولي براي هر كدوم كلي گريه كردي و كولي بازي دراوردي. بعد هم به هر بهانه اي باز هم براش گريه ميكردي. گفتم بيا بريم بازي كنيم. كمي بازي ميكردي و ولي باز يادت ميومد. واي خداي من فكر نميكردم انقدر لوس باشي ما...