سه سال و نيمه شيطون
سه سال و نيمه شدي عزيز دلم و چقدر كه اين روزها زود ميگذرد.!!! عزيز دلم اين روزها نمي دانم چرا انقدر اذيت ميكني. بهانه گير و بدخلق شده اي. همش با هم دعوا ميكنيم. و دوباره آشتي. مدام جيغ و فرياد. مدام گريه و مدام كارهاي اذيت كننده. اما دوستت دارم با همه شيطنتها، با همه اذيتها و با همه خستگيها. الان كه دارم مينويسم بقدري خسته، عصباني، دلگير و ناآرامم كه حتي يا...