رادينرادين، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

رادين نفس من

مرا ببخش کوچولوی نازنینم

1391/9/13 9:06
نویسنده : مامان ازه
630 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز کوچولوی من مرا ببخش. مرا ببخش برای خیلی چیزها که در این مدت میشد باشد، میشد داشته باشی و نبود و نداشتی.

دو هفته اسیر بیمارستان رفتنهای ما بودی و بعد هم که دیگر هیچ حوصله ای نبود تا با تو کوچک مهربانم باشم. حوصله ای نبود تا با تو بازی کنم ، صحبت کنم و مهربانانه و با صورتی گرم و خندان با تو و در کنار تو باشم.

هزاران هزان بار میگویم مرا ببخش عزیز مادر. ولی بدان که همانقدر که تو برای من مادر عزیز هستی بزرگ نیز برای من پدری بود عزیز. پدری بود بزرگ آنقدر که خودت با تمام کوچکی او را بزرگ میخواندی.

کوچولوی نازنینم میدانم به تو بد گذشت و شاید در بعضی لحظه ها بر تو بد کردم. ولی بدان که دلم خون بود. بدان که قلبم مال تو و با تو بود اما سخت گرفته بود و سنگین. تاب و یارای هیچ کار مثبت ، فکر مثبت و انرژی مثبت در من نبود. سعی کردم تو را از این مقوله جدا کنم اما شدنی نبود. نمیشد خوشحال بود وخندید با دلی که در روغن سرخ میشد. نمیشد با تو خندید و رقصید با دلی که در آتش میسوخت.

نمیدانم چه موقع این مطالب را میخوانی. ولی امیدوارم که وقتی اینها را میخوانی درک آن را داشته باشی تا بر من خورده نگیری بر کوتاهی هایم.

گمان نمیکنم چیز زیادی از بزرگ در یاد و خاطرت بماند که هنوز خیلی کوچکی برای یاد داشتن این بزرگ فراموش نشدنی. اگر حتی کمی از بزرگیهایش در یادت بماند بدون شک به من حق میدهی و میتوانی بفهمی که چرا اینگونه در هم شکستم . که در نایابی را از دست دادم . که گوهر پاکی را از دست دادم که دیگر در هیچ کجا و در هیچ وجودی مثالش را نمی یابم.

دوباره و هزاران بار دیگر میگویم مرا ببخش. به خاطر بزرگی بزرگ و کوچکی دل کوچک خودت مرا ببخش.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

خاله نسیم
12 آذر 91 12:18
اواجونم خوبی ومهربونی هیچ وقت از یاد نمیره حتی از ذهن این کوچولوها
راحیل(آدا)
12 آذر 91 13:41
خواهر عزیزم هیچگاه نمی توان برای همه عزیزان در لحظه از جان مایه بگذاری .بالاخره وقتی بعنوان یک مادر وظیفه ات را انجام می دهی .دیگران هم نباید توقع ایثار واز خودگذشتگی دیگری از شما داشته باشند وبالعکس وقتی در غم فراق می سوزی حتی رادین کوچولو هم درک میکند وخودش را با اسباب بازیهایش وسی دی سرگرم میکند .باورت می شه توی این مدت احساس کردم که رادین کلی بزرگ شده .حسمان هیچ گاه اشتباه نمی کند . دیشب بعد از 22 روز تازه رادین را خوب نگاه کردم .این 22 روز، فکر می کنم به رادین هم خیلی چیزها یاد داد.تنها شدن ،دوری از پدر ومادر ،فرو خوردن شادیها ،بروز ندادن شیطنتها ،دیدن اشک های نزدیکان ،ندیدنهای معصومیت کودکانه اش ،پنهان ماندن صورت زیبایش حتی از خاله آدا.به امید اینکه هیچ دلهره ای در دل هیچ انسانی نباشد.
آوا مامان رادین
12 آذر 91 13:55
خاله آدای عزیزم بله درست میگی. رادین در این مدت چیزهایی دید که نباید میدید، چیزهایی دید که زود بود ببیند. دردهایی کشید که نباشد. حسهایی را تجربه کرد که شاید انقدر زود بود که نفهمید. اما مجموعه اینها باعث شد که رادین کمی بزرگتر شود. و یک قدم در زندگی جلو برود. امید آنکه همیشه در سختیهای زندگی محکم و استوار قدم بردارد.
نسیم -مامان آرتین
14 آذر 91 10:25
سلام عزیزم، آرتین در مسابقه ی نی نی فشن شرکت کرده
کد رای گیریش0060 هستش، راستش اصلا دلم نمیخواست درگیر اینطور رای گیری بشم ولی دوستام اسرار کردن ما هم قبول کردیم
هر وبلاگ می تونه دو تا رای بده
خوشحال میشم به آرتینی من رای بدین
با لینک وبلاگ زیر در قسمت ارسال نظر
http://ninimod.niniweblog.com/post24.php


حتما عزیزم. من همیشه آرتین کوچولو رو دوست دارم.
الیسا
16 آذر 91 7:35
آمدم که بگویم وقتش رسیده از رادین برایمان بگویی ... آمدم بگویم حالا اندکی مجالش شده که به زندگی برگردی ... آمدم بگویم که آوا جان این سرانجام و چه بسا آغاز همه مان است ... خدا می داند چه کسی دیر و چه کسی زود ... پس برایش بیش از این بی تابی نکن ...سایه ات همیشه مستدام برای رادین .

داغی است که خاموش نخواهد شد ... سخت است اما چاره ای جز تسلیم شدن در برابر مقدرات الهی نیست ...

برای این روزهایت ... برای آرامش مجددت تنها به رادین فکر کن ... به اینکه روح پدر بزرگوارتان نیز راضی به اینهمه ناراحتی نیست باور کن ... پس کم کم خودت به فریاد خودت برس ... برای رادین ... برای کودکی که هنوزززززززززز طعم شکفتن کامل را نچشیده نباید از پرپر شدن گفت ...

امیدورام خیلی زودتر دلت به آرامش و صبر شیرین شود ... به فکرتانم ... خیلی زیاد .

برای روح بزرگ پدرت بار دیگر فاتحه ای نثار می کنم و از خدا برایت طلب آرامش دل و صبر دارم .


خیلی خیلی ممنونم الیسای عزیزم
واقعا میگم که همیشه نوشته هاتون چه اینجا و چه تو وبلاگ گل زیباتون برام آرامش بخشه.
امیدوارم خدا سایه عزیزان رو بالای سرتون نگه داره و زندگی با سعادت برای شما از خدا خواهانم .
Nasim
16 آذر 91 23:10
عزیزم مطمئن باش بچه‌های ما خیلی‌ خوب می‌فهمند و رادین گلی‌ هم وقتی‌ بزرگ بشه به مادرش افتخار میکنه که اینقدر مهربون و دوست داشتنیه.


ممنونم نسیم عزیز
و امیدوارم رادین هم واقعا وقتی بزرگ بشه همین نظر رو داشته باشه.
مامان سویل
18 آذر 91 8:03
سلام رادین جون از نوار بالایی وبت. متوجه شدم که امروز تولدته عزیزم تولدت مبارک


دوست جدیدم ممنون که به ما سر زدین. از تبریکتون هم ممنونم.
به وبتون سر زدم. و کم کم میخونم. شاد باشین.
مامان خورشيد
19 آذر 91 13:38
همه آدما حق دارن لحظاتي فقط و فقط براي خودشون باشن و تو هم حق داري عزيزم تا بتوني آروم آروم اين غم بزرگ رو نه فراموش كه باهاش كنار بيايي. آرزو مي كنم همه خصوصيات بزرگ دوست داشتني در رادين جمع شده باشه و تو روزهات بزرگ ديگه اي رو ببيني.


ممنونم مامان خورشید عزیز.
جالبه که همه خیلی میگن که رادین شبیه بابامه. یعنی از خیلی کوچیکتر هم بود همه میگفتن. و واقعا هم خودم این شباهتو حس میکنم. امیدوارم بزرگ منشی و مردانگیهاشم به پدرم بره. عزت نفس و خلاصه همه آنچه در پدرم برام عزیز و مغتنم بود.