تولد رادین
امسال پسرکم تم رنگین کمان انتخاب کرد و من هم کم کم داشتم براش درست میکردم که بزرگ نازنینم از بین ما رفت و دیگه همه چی فراموش ما بزرگترها شد. نه دلی بود و نه زمان مناسب این کار. اما دل پسرک من که خیلی کوچیک تر از این حرفها بود که بتونه غم به این بزرگی توش خونه کنه. براش سخت گذشت ، بد گذشت اما شیرینی رویای تولد رنگین کمانی پررنگ تر بود. فراموش نکرد . کوتاه اومد و زمان دقیقش رو از خاطر برد ولی همچنان منتظر این روز و کیک رنگین کمانی بود. به همه هم یادآوری میکرد که امسال تم تولدش رنگین کمانه.
بعد از مراسم چهلم یک روز عصر خاله آدا، راضی و مرضی و عمو نیما و کامران با کیک و شمع روشن و کادوهای گنده من و رادین عزیزم را سورپرایز کردند که خیلی باعث شادی کوچولوی زیبای من شد. هنوز بابایی نرسیده بود و منتظر شدیم اومد بعد مراسم شمع فوت کردن و کیک بری و باز کردن کادوها برقرار شد. البته همه ما هنوز خیلی حال خوبی نداشتیم اما برای پسرکم خیلی خوب بود. خصوصا کادوهاش که خیلی وقت بود دوست داشت اونارو داشته باشه.
خاله آدا و خاله راضی یک ارگ که رادین خیلی وقت بود می خواست.
خاله مرضی هم یک فوتبال دستی که بازم رادین خیلی وقت بود تو پارک دیده بود و درخواست خریدش رو داده بود.
من و پدر هم قول داده بودیم قطار ریل دار بخریم که فرداش رفتیم و خریدیم.
خلاصه اینکه خیلی خوشحال شد و لذت برد. ولی باز هم به دنبال رنگین کمان بود.
هفته بعد یک کیک رنگین کمانی سفارش دادیم. و من هم سعی کردم با تمام حال خرابم که خیلی هم برام سخت بود چون علاوه بر دل بی قرار کمردرد شدید هم داشتم. گیفتهای رنگین کمانی هم درست کردم و بشقابهای کوچک هم مارک رنگین کمان گرفت و چنگالهای رنگی کوچیک آماده شد برای تولد کوچکی در مهد و کنار دوستان کوچولو.
روز دوشنبه صبح عروسک کوچکم سرخوش از این موضوع بیدار شد دوش گرفت و همراه بابا رفتیم و کیک را گرفتیم و به سمت مهد رفتیم. ساعت ده من هم به مهد رفتم و به کمک خاله هما و فرشته عزیز جشن کوچکی برای نازنینم برپاشد. البته به سفارش رادین من هم که هنوز لباس سیاه دارم شال قرمز انداختم چون لباس خودش قرمز بود گفت دوست دارم روسری قرمز بپوشی من هم برای دل پسرکم و دوستان کوچولوش این کارو با کمال میل انجام دادم. کوتاه بود اما رادین در کنار دوستاش و اینکه شمع محفل بود خوشحال.
و خوشحال تر اینکه بعد از جشن با دوستاش برای یک ماه خداحافظی کرد تا با مامان تو خونه باشیم شاید کمردرد مامان خوب بشه.
عکسها رو در ادامه مطلب ببینید.
و بالاخره کیک رنگین کمانی رادین جونم
قربونت برم با این ژست بامزه و نگاه قشنگت
اینها دوستهای خوب رادین جونم یعنی دختر گلهای کلاس
و اینها هم گل پسرهای ناز که تعدادشون کمتره
عاشق این لحظه بودم که انقدر خوشگل همه مشغول خوردن بودند و دوباره درخواست کیک میکردند.
و این هم گیفتهای کوچکی بود که درست کردم براشون ، البته پشتش تراشهای پازل دار چسبیده بود.