رادينرادين، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

رادين نفس من

در سوگ تو كه فقط عمو نبودي

1391/7/10 12:28
نویسنده : مامان ازه
17,594 بازدید
اشتراک گذاری

دلم گرفته، بايد هرچه بغض دارم بر روي صفحه كاغذ بريزم.

اما مگر ميشود؟ مگر ميشود آتش دل را با چند حرف و چند جمله انتقال داد؟

دو سال گذشت.

در غم دوريت اشك ريختم. با خاطراتت جاري شدم. تو را خواندم. با لبخند هميشگيت مرا به سوي خود خواندي.

از بيكران محبت تو سيراب نشدم. در درياي محبت تو قطره اي بيش نيستم.

دوريت بي طاقتم ميكند.

صفاي دل تو راز محبت من بود. و چشمانم به يادت هميشه ميهمان اشك است.

دو سال گذشته است. اما در خيال من صد سال است انگار.  

گرمي دستانت را جستجو مي كنم و نيست.

چقدر با تو هستم و بي تو ! شادمانه به ياد خنده هاي تو مي خندم. و كودكانه نوازش پر مهر تو را ياد ميكنم. عموي عزيزم چشمه اي از مهر و وفا بودي. رفتي. اما از يادم نرفتي . از دلم هرگز نرفتي.

اي تنديس اخلاق و فضائل، رفتي و ما را به دست غم سپردي.

شايسته تو نبود اين رفتن زود هنگام.

آخر تو سرشار از عطوفت بودي، دلت صحراي اميد و عشق بود. درس بهتر زيستن و بهتر گفتن به من آموختي. روحت بزرگ بود. نبايد ميرفتي. اين چنين زود و ناباورانه!!!

گرمي تن تو به آفتاب نيز درس سوختن، ساختن، پختن و به ثمر رسيدن و اميد و نور ميداد. از چه دريغ كردي از ما اين همه گرمي را.

عموي عزيزم قوت قلبم بودي. راهنماي راه انسانيت بودي، درس ايثار را از مكتب تو آموختم.

به دردهايم گوش دادي. با قطره اشكم گريستي. تو فقط عمو نبودي.

تو را با اشكهايم نخواهم يافت. تو را با ثروت دنيا نخواهم يافت. با عبادتها با هيچ چيز نتوانم يافت. تنها با ناتواني در برابر پروردگار زانو زده و از ته قلبم مي خواهم كه روحت شاد باشد و قرين رحمت. كه مي دانم هست.

من سرگردان و تشنه محبت از دست رفته تو ام. اما راه رسيدن به آن را سراغ ندارم. عظمت و بزرگي تو در پرورش و بخشش بود. من نميتوانم مثل تو باشم كه به ديگران اعتماد و محبت بدهم. كه مثل توئي شايسته اين مقام است.

تو در روياهايم، در نفس هايم زنده اي.

برايم عزيز بودي، هستي، مي ماني.

دوستت داشتم تا بيكران آسمان. دارم و هميشه خواهم داشت.

بوي تو را جستجو ميكنم تا هستم، حتي اگر عزيزانت و يادگارانت از من دور باشند.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

الیسا
12 تیر 91 11:42
روح بلنداشان قرین رحمت .... خداوند رادین را برایت تا همیشه نگهدارد .... الهی دیگه غم نبینی ...

براشون اگه قابل باشم فاتحه می خونم ...


اليسا جون ممنون عزيزم
خدا همه عزيزانتون رو براتون نگه داره. خيلي سخته. من كه امروز از صبح فقط دارم اشك ميريزم.
مامان سلما
12 تیر 91 18:41
سلام عزیزم خدا رحمتشون کنه و روحشون شاد خدا به شما دختر برادر مهربون بیش از پیش صبر بده عزیزم
مریم(مامان کیمیا)
12 تیر 91 23:47
دوست عزیزم به قدری قشنگ نوشتی که حیفم می اد چیزی بنویسم.....چه انسان والایی را از دست دادی....


مرسي مريم جون . اميدوارم كه همه عزيزان برات هميشه زنده باشن.
كيمياي گلم رو ببوس
خاله نسيم
13 تیر 91 12:21
براي تو دوست خوبم
مرابسپاردريادت به وقت بارش باران....نگاهت گربه آن بالاست ودر حال دعاهستي،خدا آنجاست دعايم كن.... دعايم كن ،كه من محتاج محتاجم
(براي عمو جون،روحش شاد)


ممنونم خاله نسيم عزيز. از همه دوستان خوبم در اينجا ممنونم. كه همتون همدردي كردين. ولي ببخشيد كه حال خوبي براي جوابهاي خوب مثل نوشته هاي شما عزيزان ندارم.
صبا مامان رادین
14 تیر 91 17:43
خدا رحمتشون کنه وبه شما صبر عطا کنه عزیزم

رادین گلم چطوره ؟

اوا جون من ادرس وب رادین را عوض کردم اگه برات ممکنه لینکم کن


صبا جون ممنون عزيزم.
حتمااين كارو ميكنم.
مامان خورشيد
19 تیر 91 11:33
خدا رحمتشون كنه و يادش و خاطرات زيباش هميشه زندگيتون رو روشن كنه.