روز کودک مبارک
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم
کودک زیبای من روزت مبارک. عزیز دل مامان. امروز خوشحالم که حداقل در چنین مناسبتی روزی خوب و خوش را با هم آغاز کردیم. فرشته مهربان من. دیروز بعد از اینکه به مهد آمدم با هم دسته گلی برای بابا خریدیم که بابت اذیت صبح ازش معذرت خواهی کنیم. خیلی خوشحال بودی و با ذوقی کودکانه گلها را در دستت گرفته بودی و به خانه رفتیم. شبی آرام و خوب همراه با بازی و شادی گذراندیم. نسبتا هم زود خوابیدی گل قشنگم.
صبح امروز هم خیلی خوب بود و با خنده و شوخی تا مهد رفتیم. بوسیدمت و قول دادم که برایت هدیه ای بخرم. که خودت لاکی باکس خواستی. چشم عزیز دلم.
گل نازنینم خیلی خوبی. خیلی ماهی و خیلی فهیم. به همین دلیل تحمل کوچکترین ناملایمتی و بداخلاقیت را ندارم. با همه وجودم می پرستمت. و از ته ته قلبم بهترینها را برایت آرزومندم.
چشمان مهربانت را همیشه مهربانتر، دل پاکت را همیشه پاکتر و سلامتت را در بالاترین همیشه از خدا خواهانم.
روزت مبارک.
(قسمت اول نوشته را نمی دانم از کجار روزی کپی کرده بودم. از نویسنده عزیز عذر می خواهم ولی چون خیلی دوستش داشتم اینجا گذاشتم)