دلنوشته های من برای سالروز تولدت
رادین من، فرزندم روزی آمدی با نگاهی شیرین، و گرمایی دلپذیر، آمدی و رنگی تازه به زندگیم بخشیدی. نازنینم در وجود ظریف و کوچک تو به غایت نشانه هایی از عظمت پروردگار را یافتم و خداوند را با تمام وجود سپاس میگویم بر داشتن این موجود زیبا. در هجدهم آذر سال 1387 ساعت 10:08 خداوند تو را به من هدیه کرد و من مادر شدم. و اینک نگران آنم که نکند لایق این هدیه ناب الهی نباشم. وقتی با نگاه زیبا و آرامت و با صدای نفسهای گرمت آرامشی ابدی را به من هدیه میکنی، وقتی دستانت را در دستانم میچرخانی و گرمای وجود خدا را در آن حس میکنم، نگرانم که مبادا نتوانم این آرامش را در زندگی برایت فراهم کنم و به درستی حق سپاس خدا را به...